امسال توی روز تولدم تصمیم گرفتم که به هیچ کس خودم اطلاع ندم که تولدمه تا ببینم کیا به فکرم بودن و در کمال ناباوری مرجان هیچ تماسی باهام نگرفت حتی تا این لحظه هم زنگی بهم نزد
با خودم گفتم یادش رفته و بزودی باهام تماس میگیره اما ۴ روز گذشت و هیچ خبری نیومد.
بامداد تولدم تو خونه تنها بودم و قرمه سبزی پختم و یه کیک دارچینی خوش طمع و برای اولین با با قابلمه پختم حول و حوش ۴ خوابیدم همسر جان ۸ صبح اومد درو براش باز کردم و خوابیدم هیچی بهم نگفت
نزدیک ۱۱ بیدار شدم همسری تا ۲ خوابید و چون داداششم اومد بالاخره بیدار شد و ناهار خوردیم کمی از کیکم تست کردیم و بعد با داداشش رفتند
منم دپرس شدم که چرا برلی تولدم هیچ حال خاصی نداشت
درباره این سایت