محل تبلیغات شما

امروز من



سلام دکتر
خسته نباشید
خانم فروغی هستم
دندون ۷ سمت راست پایین همون دندونیه که شرح ماوقعشو تلفنی خدمتتون عرض کردم

من چند دکتر جراح اینجا رفتم همشون متفق القول بودند که دندون ۷ من باید تحت نظر فوق تخصص قراربگیره .
چند نظریه داشتند که پین کوچتری میبیایست استفاده شه و یه قسمتی از عصب کشیده نشده و حتی گفتند که اون عصبی که بالاش کشیده نشده میتونست از پایینشم کمی کشیده شده

دکتر ایراد از دندون۶ یا بقیه نیست حتی خودتونم وقتی معاینه م کردید بهم گفتید ۶ مشکل خاصی نداره


سلام دکتر
خسته نباشید
خانم فروغی هستم
دندون ۷ سمت راست پایین همون دندونیه که شرح ماوقعشو تلفنی خدمتتون عرض کردم

من چند دکتر جراح اینجا رفتم همشون متفق القول بودند که دندون ۷ من باید تحت نظر فوق تخصص قراربگیره .
چند نظریه داشتند که پین کوچتری میبیایست استفاده شه و یه قسمتی از عصب کشیده نشده و حتی گفتند که اون عصبی که بالاش کشیده نشده میتونست از پایینشم کمی کشیده شده

دکتر ایراد از دندون۶ یا بقیه نیست حتی خودتونم وقتی معاینه م کردید بهم گفتید ۶ مشکل خاصی نداره


امسال توی روز تولدم تصمیم گرفتم که به هیچ کس خودم  اطلاع ندم که تولدمه تا ببینم کیا به فکرم بودن  و در کمال ناباوری مرجان هیچ تماسی باهام نگرفت  حتی تا این لحظه هم زنگی بهم نزد 

با خودم گفتم یادش رفته و بزودی باهام تماس میگیره اما ۴ روز گذشت و هیچ خبری نیومد.

بامداد تولدم تو خونه تنها بودم و قرمه سبزی پختم و یه کیک دارچینی خوش طمع و برای اولین با با قابلمه پختم  حول و حوش ۴ خوابیدم  همسر جان ۸ صبح اومد درو براش باز کردم و خوابیدم هیچی بهم نگفت 



نزدیک ۱۱ بیدار شدم  همسری تا ۲ خوابید و چون داداششم اومد بالاخره بیدار شد و ناهار خوردیم کمی از کیکم تست کردیم  و بعد با داداشش رفتند 

منم دپرس شدم  که چرا برلی تولدم هیچ حال خاصی نداشت 


الان ۲ بامداده بیشترین زمانی که فکرای من در ایندم تاثیرگذاره
داشتم به این فکر میکردم که اگه نرم سر کار چی میشه . چه حسی در اینده خواهم داشت
کاش یه تقویمی بود که برگ مزدمو میدیدم که فلان ماه فلان روز میرم سر کار چه حس بینظیری میشد 


خیلی وقته که سراغی از وبلاگم نگرفتم  

قبل از خوابیدان خواستم قران بخونم  اما شارژ گوشیم کم بود گزاشتم گوشیمو شارژ بشه  که یهو وبلاگم  از گوشه ذهنم رد شد گفتم بیام ببینم اخرین پستم کی بوده و . 

الان پشیمونم که چرا انقدر گذاشتم فاصله بیفته   


امشب همسر جان با ارزاق شب عید اومد خونه  نسبت به پارسال همه چیز کمتر شده بود 

رفت تو تخت و منم تو  اشپزخونه کارای روز مره انجام میدادم صدام کرد و گفت که برم پیشش باهاش حرف بزنم

و درباره اعتصابشون باهام حرف زد .  خدا همه همکاراشو پشت و پناه باشه امیدوارم هیچکسی ضربه نخوره  . 


مطالب اولیه م رو رو خوندم 

شازده کوچولو و مرگ باورها    حتی دیگه  اسم کتاب مرک

گ باورها رو این سنم   ۲۹ سالگی یه یاد نمیارم   . چقدر خوبه که این مطلب رو نوشتم که اللن بعد از ۷ سال ببینم و بخونم و به خورم در اون دوران برگردم 


فیلم و نکات آموزنده       اللن که خوب میبینم از همون دوران بود که یاد گرفتم از فیلم و کتاب و حرفهای خوب یاد بگیرم و در زندگی استفاده کنم حرفهای من در این پست  نتایجی رو به همراه داشت که من  اللن در تختم کنار همسرم بیدار باشم و با کبلاگم نگاهی به خودم در گذشتم بندازم   .  فهمیدم منتظر پدر مادر برادر و خواهر برای خوشبختی نباشم . خودم خوشبختی رو بسازم


با مریم دوستم حرف زدم  یه  جمله گفت:" نمیتونیتی بیشتر هزینه کنی یش یه دکتر بهتر عمل کنی" که من تو فکر رفتم .   کاشکی بشه ترمیم کنم. حالا ترمیم چنده میتونم از عهدش بر بیام  

یهو یه فکر جرقه زد که  وقتی امسال  استخدام شم از حقوق خودم به راحتی میتونم هم بینیمو ترمیم کنم  . همه دندونامو ارتودنسی کنم 

خدایا جونم  شکرت که کمکم  میکنی درس  بخونم


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین جستجو ها